نوشته شده توسط : ستاره

سلام.این وبلاگو برای مامان سارام درست کردم.

مامانی دوستت دارم



:: بازدید از این مطلب : 514
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : یک شنبه 8 اسفند 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره

مادرم، تو تنها ستاره‌ای هستی که در روز و شب می‌درخشی. ای ستاره‌ی زندگیم، تو را با تمام وجود دوست دارم

 

 

 

                         مادرجون این دسته گل تقدیم تو،به شرط اونکه تو خودت گل باشی و من خاک زیر پات !  

 در آسمان آبی دلم، جایی برای ابرها نیست
مادرم! دعایم کن که با دعایت، دلم خانه دردها نیست

 

مادر عزیزم به خاطر تمام مهربانیهایی که در حق من کردی و به من بال و پر دادی و مرا بالنده کردی و با سوختن خود عشق و شور در وجودم روشن کردی با همه وجودم و با تک تک سلولهایم دوستت دارم

 



:: بازدید از این مطلب : 311
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : یک شنبه 8 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره

      

 

بهشت ها برای تو آفریده شده اند و درختان برای اینکه سایبان تو باشند سر از خاک بر می آورند....

 



:: بازدید از این مطلب : 443
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : یک شنبه 8 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره

آخی یادش بخیر بچه که بودمبه ماکرارونی میگفتم کانی!

میخوام یه آهنگ مادر رو وبلاگ بزارم

 



:: بازدید از این مطلب : 517
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : یک شنبه 8 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره

 

 

مامان جونم دوست دارم

 

جیگیلی های عزیز مامان سارامو بزارید پایین

 

                       دوست دارم

 

 

 

 

مامان گلم فدات بشم



:: بازدید از این مطلب : 482
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : یک شنبه 8 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره

مادر ... چشم که باز کنی مادر را می بینی ، می بینی اش که دارد از شیره ی جانش به تو می خورانَد ... به جای قدر دانی از او سینه اش را وحشیانه چنگ می زنی ! با دهانت محکم فشارش می دهی ! دردش می آید ... اما می خندد ، قربان صدقه ات می رود و می خورانَد به تو از شیره ی جانش ...

شب ها تا صبح بیدار است به خاطر تو ... روزها به کار و علاقه مندی هایش نمی رسد به خاطر تو ...  به کامش تلخ می کنی روز و شب را ... گریه می کنی ، خودت را کثیف می کنی ، بهانه می گیری ، دم به دقیقه گرسنه می شوی ... اما مادر این تلخی را با تمام شیرینی های دنیا نیز عوض نمی کند ...

راه رفتن می آموزی ... تاتی ، تاتی ، تاتی ... ! راه رفتن همان و افتادن به جان خانه ی نقره ای ِ مادر همان ! یا در حال خط خطی کردن دیوارها هستی ! یا شکستن وسایل ! یا به هم ریختن اثاثیه ! ... استدلال مادر این است : "بچه است دیگر ! کنجکاو است کوچولوی من ! فداش بشم که اینقدر باهوشه !" ... مادر عاشقانه به تماشای خراب کاری هایت می نشیند و ذوق می کند از نخستین گام هایت ... ذوق می کند حتی به بهای بدل شدن خانه به جمعه بازار و یا حتی میدان جنگ !

قند در دل مادر آب می شود با زبان باز کردن و مامان گفتن های کودکانه ات ... زبانی که بعدها شاید باز شود به گفتن کلماتی نسنجیده و نه در خور ِ بزرگی ِ مادر ... ای کاش هرگز باز نشوند اینگونه زبان ها ... ای کاش لال شوند ...

کلاس اولی می شوی ... مادر همراهی ات می کند ... پا به پایت می آید ... از الف ِ اول تا کاف ِ کنکور ... تو کنکور داری و او دلهره ! تو سر جلسه ای و او مضطرب ! تو قبول می شوی و او اشک شوق می ریزد ! تو فارغ التحصیل می شوی و او افتخار می کند ! مادر است دیگر ! مادر ! تو این چیزها را نمی فهمی ! چون مادر نیستی ! من هم نمی فهمم ...

وقت کار رسیده است ... صبحانه ات را آماده می کند و راهی ِ محل کارَت می کند ... البته شب قبل نشسته و با وجود کمر درد و زانو درد ، لباس هایت را شسته و اتو کشیده ... انگار که در نظرش هنوز همان کودک دبستانی ِ نیازمند به رسیدگی هستی !

کلی سال گذشته ... دیگر هیچ نمی خواهد جز یک چیز ... اینکه تو را در لباس عروسی ببیند و دستت را در دست کسی بگذارد که می داند لیاقتت را دارد و آنگاه آرام گیرد و گوشه ای بنشیند و نظاره گر خوشبختی ات باشد ...

مادر ، مادر ، مادر ... آه ، مااااااااااااااااااااااادر ... دو روز پیش دوست صمیمی ِ مادرم که مادر ِ دوست من هم بود برای همیشه پر کشید و رفت ... هنوز صدای جیغ های دختر یکی یک دانه اش که مادرش را صدا می زد در گوشم می پیچد ... اما مادرش نبود که او را پاسخ گوید ... که بگوید : "جونم گلم ، جونم عزیزم ، جون ِ مادر ..." آخ نبود ، نبود ، نبود ... اگر از نعمت مادر بهره مندی ، همین حالا یا در اولین فرصت برو و او را محکم در آغوش بگیر و ببوس ... به او بگو که دوستش داری ... به او بگو مادر ... صدایش کن : "مادر ..." و خوشحال باش که می توانی پاسخ بشنوی : "جون ِ مادر ..." 



:: بازدید از این مطلب : 413
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : یک شنبه 8 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره

مادر قلب خانه و مظهر مهر و عاطفه، عشق  و احساس، محبت و صفا است، در پی ریزی  سعادت  کودکان  سهم فوق العاده دارد، او می تواند اعضای خانواده را سعادتمند و بهشتی کند و یا زمینه تباهی و فساد را در آنان بوجود آورد.


 

مادر سرچشمه فضیلت است ، درس عملی تقوا و خدا ترسی او ، راهنما و نافذ در قلب اعضای خانه است و بر عکس او می تواند منشأ رذیلت ها باشد و ابتاع خانواده را به بدبختی و فلاکت بکشاند ، فرزندان را فاسد و شوهر را از زندگی متنفر سازد.


 

زن در عین نگرانی و ناراحتی باید روحیه ی خود را قوی داشته باشد . خانه ای که در آن مادر عصبانی است جهنم و طبعاً آشیانه بدبختی کودک است.


 

مادر با مهر و محبت خود محیط خانه را دلچسب می کند و اهل خانه را شاد می کند.  شادی ها از سوی او و لبخند ها با مشاهده چهره او شروع می شود.


 

مادر خوب بر صد دکتر و مهندس برتری دارد و از صد مربی و معلم بالاتر است.


 

اوست که در زیر دست خود انسان می پرورد ، ادب می آموزد ، تربیت می کند ، اخلاق می آموزد ، مادری تنها قنداق کردن و پوشیدن طفل نیست . این اشتباه است که کار مادری را کوچک بدانیم . او بانوی خانه و فردی محترم است . اسلام برای زن دنیایی بسیار زیبا ایجاد کرده است ، دنیایی که همه افراد آن باید به مادر احترام و تعظیم کنند .


 

مادر هنرمند کسی است که در برابر فقر وثروت خانواده خود را نبازد روزی که نادار است جزع و بیتابی نکند و آن روز که به ثروت و دارایی رسید ،به اسراف و ولخرجی دست نزند .


 

فرزندان خود را از همان کودکی طوری تربیت کند که در همه حال شرایط اقتصادی خانواده را درک کند. و هیچ گاه توقع بیش از اندازه نداشته باشد.


 

پس انداز کردن و صرفه جو بودن را به آنها آموزش دهد.


 

مادری که می خواهد فرزندانی متوقع و قانع پرورش دهد ، خود باید الگوی کاملی برای آنها باشد .


 

کمتر به فکر چشم و هم چشمی هایی که متاسفانه امروزه رواج زیادی پیدا کرده ،باشد. کمتر دنبال مد و مدپرستی باشد.


 

اگر مادران دور نمای آینده فرزند، وضع او را درزندگی آینده در ذهن مجسم کنند قطعاَ از زیر بار انجام وظیفه شانه خالی نمی کند.


 

و مادر است که همه امور خانه و بچه ها را زیر نظر دارد و با کار دانی و هشیاری میتواند خانواده و زندگی زناشوییش را به بهترین شکل پیش ببرد.


 

 


 



:: بازدید از این مطلب : 424
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : یک شنبه 8 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره



:: بازدید از این مطلب : 454
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : یک شنبه 8 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره

آسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل،
تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد
به مادرم…
که مهرش تا ابد در دلم جای دارد.

 



:: بازدید از این مطلب : 469
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : یک شنبه 8 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ستاره
دعای مادر


بوی بهشت می دهد دست دعای مادرم

سجده پس از خدا برم بر کف پای مادرم

آتش پاک عشق را دامن شوق می زند

در دل خام - سوز من حمد و ثنای مادر

ابروی بردباری ام خم نشود به عمر خود

بر سر من اگر زند درد و بلای مادرم

گر طلبد زمن گهی، سر به اشاره حاضرم

جان به دو دست آروم بهر زضای مادرم

گرد و غبار حادثه نیست به راه عمر من

آب زده تمام شب اشک صفای مادرم

مرغ اذان! مخوان که او تا به سحر نخفته است

من کنم این سحر ادا فرض قضای مادرم

ارزش اشک یک شب اش به ز هزار جان من

پس تو بگو ز چه کنم هدیه برای مادرم

این من هرزه قاصر فرض ادای خدمتم

پس چه جواب می دهم پیش خدای مادرم

 


 



:: بازدید از این مطلب : 447
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : یک شنبه 8 اسفند 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد